روزگار ما

یک سلام گرم تابستانی خدمت شما دوستان دلگرم.از این که سایت من را انتخاب کردید بسیار متشکرم.

روزگار ما

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت که بچه هاشو سیر کنه ، گوشت بدن خود را میکند و میداد به بچه هاش میخوردند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند: آخی خوب شد مرد ، راحت شدیم از این غذای تکراری...! بله این است روزگار تلخ زندگی ما...

 

منتظر نظرهای خوبتون هستم اگه خوشتون اومد کنید.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






:: برچسب‌ها: داستان, داستانک, داستان باحال, جالب, داستان کوتاه, داستان پند آموز, ,
نویسنده : Mohammad ali Rezaie